موفقیت ناشی از قدرت ۱% بیشتر
موفقیت ناشی از قدرت ۱% بیشتر یک تمثیل قدیمی یونانی وجود دارد به اسم تناقض معادله ی منطقی،که در مورد تاثیر عمل کوچکی
که به اندازه ی کافی تکرار میشود صحبت میکند.
یکی از فرمولهای این پارادوکس این گونه است:
آیا یک سکه میتواند یک نفر را پولدار کند؟
اگر به کسی یک کیسه ی ده تایی سکه طلا بدهی نمیتوانی بگویی که او ثرتمند است.
اما اگر یکی دیگر به او بدهی چه؟و یکی دیگر؟ویکی دیگر؟
از برخی نقطه نظرات باید تایید کنید که کسی نمیتواند ثرتمند شود،مگر اینکه یک سکه بتواند او را ثرتمند کند.
ما میتوانیم همه چیزدرا در مورد عادت های اتمی هم بگوییم.
آیا یک تغییر کوچک میتواند زندگیتان را تغییر دهد؟
غیر محتمل است که چنین حرفی بزنید.
ما اگر یک تغییر دیگر ایجاد کنید چه؟و یکی دیگر؟
از برخی نقطه نظرات باید تایید کنید که زندگیتان با یک تغییر کوچک متحول شده است.
راز و رمز تغییر رفتار یک پیشرفت ۱ درصدی نیست،بلکه هزاران پیشرفت ۱ درصدی است.
یک مشت از عادت های اتمی است که انباشت میشوند،و هر کدام یک واحد اساسی از سیستم کلی است.
در ابتدا معمولا پیشرفت های کوچک بی معنی به نظر میرسند چون زیر بار سیستم از بین میروند.
همانطور که یک سکه شما را ثرتمند نمیکند،یک تغییر مثبت،مثل یک دقیقه مراقبه کردن یا مطالعه کردن یک صفحه در روز
تفاوت چشمگیری ایجاد نمیکنند.
با این حال وقتی کم کم لایه های کوچک تغییر را روی یکدیگر میگذارید
با این حال وقتی کم کم لایه های کوچک تغییر را روی یکدیگر میگذارید،مقیاس های زندگیتان شروع به تغییر میکنند.
هر پیشرفت مانند این است که یک دانه شن را روی طرف مثبت ترازو بگذارید و آرام شرایط را به نفع شما میکند
در نهایت اگر به آن پایبند باشید،به نقطه ی عطف میرسید.
ناگهان پایبندی به عادت های خوب آسانتر میشود.اینبار سیستم بجای اینکه به ضررتان باشد به نفعتان است.
موفقیت یک هدف نیست که به آن برسید یا یک خط پایان نیست که از آن عبور کنید.
بلکه سیستمی برای پیشرفت،و فرآیندی بیپایان برای پاایش است.
((اگر با تغییر دادن عادت هایتان مشکل دارید،مسله شما نیستید.مسله سیستم شماست.
عادت های بد خودشان را مرتبا تکرار میکنند،نه به خاطر اینکه شما نمیخواهید تغییر کنید
بلکه بخاطر اینکه سیستم غلطی برای تغییر دارید))
با چهار قانون تغیی رفتار،شما یکسری ابزار و استراتژی دارید که میتوانید برای ساختن سیستم های بهتر
رو شکل دادن عادت های بهتر از آنها استفاده کنید.
برخی اوقات به یادآوردن یک عادت سخت است و شما باید آن را واضحش کنید.
در زمان های دیگر ممکن است حوصله ی انجام دادن آنرا نداشته باشید و باید آنرا جذابش کنید
در برخی موارد میبینید که یک عادت بسیار سخت است و لازم است آنرا آسانش کنید.
گاهی اوقات احساس میکنید نمیتوانید به آن پایبند باشید و باید رضایت بخشش کنید.
اینجا رفتارها بدون زحمت هستند: واضح،جذاب،آسان،رضایت بخش
شما میخواهید عادت های خوبتان را با واضح،جذاب،آسان و رضایت بخش کردن آنها بهتر انجام دهید.
این یک فرآیند مداوم است.هیچ خط پاینی ندارد.هیچ راهحل دایمی وجود ندارد.
هرگاه دنبال پیشرفت کردن هستید باید چهار قانون تغییر رفتار را انجام دهید.
واضحش کنید.جذابش کنید.آسانش کنید.رضایت بخشش کنید.
پشت سر هم.همیشه به دنبال راه بعدی برای ۱ درصد بهتر شدن.
راز رسیدن به نتایج پایدار این است که هیچ وقت دست از پیشرفت برندارید.
چیزی که میتوانید با توقف نکردن بسازید چشمگیر است.
کسب و کاری که میتوانید با دست نکشیدن از کار بسازید چشمگیر است.
اندامی که میتوانید با دست نکشیدن از ورزش بسازید چشمگیر است.دانشی که میتوانید با دست نکشیدن از مطالعه بسازید چشمگیر است.
مقاله مرتبط: چگونه شخصیت خود را بسازیم
موفقیت ناشی از قدرت ۱% بیشتر دارایی ای که میتوانید با دست نکشیدن از پس انداز بسازید چشمگیر است.
دوستی هایی که میتوانید با دست نکشیدن از محبت بسازید چشمگیر است.
عادت های کوچک اضافه نمیشوند،انباشته میشوند.
قدرت عادت های اتمی این است : تغییرات کوچک،نتایج چشمگیر.
موفقیت ناشی از قدرت ۱% بیشتر درسهای کوچکی از این چهار قانون
آگاهی قبل از خواستن به وجود میاید.میل زمانی به وجود میآید ه به یک نشانه معنا داده باشید.
مغز شما احساسی را برای تشریح شرایط فعلی تان میسازد،و این بدان معناست که میل تنها زمانی اتفاق میافتد که متوجه یک قرصت شده باشید.
خوشحلی تنها عدم حضور خواسته است.زمانی که یک نشانه را مشاهده میکنید،اما میلی به تغییر حالتتان ندارید
با شرایط فعلی تان خشنود هستید.
خوشحالی به معنای دستیابی به مسرت(یعنی رضایت یا لذت) نیست،بله به معنای نبود نیاز است.
زمانی اتفاق میافتد که تمایلی به داشتن حسی متفاوت ندارید.
خوشحالی وضعیتی استکه وقتی وارد ان میشوید دیگر نمیخواهید وضعیتان تغییر کند.
با این حال خوش حلی ناگپادار است،چون همیشه خواسته ی جدیدی به وجود میآید.
همانطور که سعد بودریس میگوید:((خوشحالی فضای بین رسیدن به یک خواسته و شکل گیری خواسته ی جدید است))
به همین صورت،سختی کشیدن فضای بین میل به تغییر وضعیت و رسیدن به آن است.
این تصور خشنودی است که ما به دنبال آن هستیم.ما به دنبال تصویر خشنودی ای هستیم که در ذهنمان میسازیم.
در زمان عمل،نمیدانیم که دستیابی به آن تصویر چگونه است(یا حتی این که آیا برایمان رضایت بخش است)
حس رضایت تنها بعد از آن اتفاق میافتد.منظور ویکت.ر فرانکل عصب شناس اتریشی زمانی که
گفت خوش حالی دست یافتنی نیست،اتفاق افتادنی است،همین بود.
خواسته دست یافتنی است.خشنودی به دنبال یک عمل اتفاق می افتد.
آرامش زمانی اتفاق میافتد که نگاهتان را به سمت مشکلات برنگردانید
اولین قدم در رفتاری نگاه کردن است.شما متوجه یک نشانه میشوید،یک مقدار اطلاعات،یک رویداد.
اگر مایل نیتید در برابر چیزی که دیدهاید اقدامی کنید،ذر آرامش هستید.
میل یعنی اینکه بخواهید همه چیز را درست کنید.
نگاه کردن بدون میل یعنی فهمیدن اینکه نیازی ندارید چیزی را درست کنید.
خواسته های شما در حال زیاد شدن نیستند.شما مایل به تغییر وضعیتتان نیستید.
مغزتان برایتان مشکلی نمیتراشد که آنرا حل کنید.
شما فقط نگاه میکنید و زندگی میکنید.
موفقیت ناشی از قدرت ۱% بیشتر با یک چرای بزرگ میتوانید از پس هر چگونه ای بریایید
فردریک نیچه شاعر و فیلسوف آلمانی،نوشته است:((هر آنکه چرایی برای زندگی کردن دارد،میتواند از پس تمام چگونه ها بربیاید))
این عبارت حقیقی کهک را درباهی رفتار انسان بیان میکند.
اگر خواسته و انگیزه تان به اندازه کافی بزرگ باشد(یعنی چرا عمل کردنتان) حتی زمانی که بسیار دشوار است هم دست به عمل کردن میزنید.
امیل بزرگ میتوانند منجر به اعمال بزرگ شوند(حتی اگر اصکاک زیاد باشد)
کنجکاو بودن بهتر از باهئوش بودن است
با انگیزه و کنجکاو بودن با اهمیتر از باهوش بودن است چون منجر به عمل میشود.
باهوش بودن هیچ گاه به تنهایی منجر به نتیجه نمیشود چون شما را وادار به عمل نمیکند.
این خواستن است و نه ذکاوت که مسبب رفتار است.
(ترفند انجام هر کاری این است که ابتدا میل به آنرا پرورش دهید))
احساسات رفتار را تحریک میکند.هر تصمیمی،به اندازه ای،یک تصمیم احساسی است.
دلایل منطقی تان برای انجام کاری هر چه باشند،شما تنها بخاطر احساساتتان حس میکنید که ملزم به انجام آنها هستید.
در واقع،افرادی که مرکز احساسات مغزشان آسیب دیده میتواند دلایل زیادی برای عمل کردن پیدا کنند
اما به دلیل اینکه احساساتی ندارند که انها را تحریک کند،دست به عمل نمیزنند.
به همین دلیل است که میل قبل از پاسخ میاید.ابتدا احساسات میآیند و بعد رفتار.
ما تنها بعد از اینکه احساساتی بودیم میتوانیم معقول و منطقی باشیم.
عملکرد اولیه ی مغز این است که حس کند،عملکرد ثانویه اش این است که فکر کند.
پاسخ اول ما(بخش سریع و ناخوداگاه مغز) برای احساسات و پیش بینی بهینه سازی شده است.
جواب دوم ما (بخش آرام و خوداگکاه مغز) قسمتی است که فکر کردن را انجام میدهد.
پاسخ شما از احساستتان پیروی میکند.
اعمال و تفکر ما ریشه در چیزهایی دارند که به نظرمان جذاب هستند،نه لزوما در چیزی که منطقی است.
سختی شیدن محرک پیشرفت است
منبع تمام سختی ها میل به تغییر شرایط است.همچنین منبع تمام پیشرفت ها هم هست.
میل به تغییر شرایط چیزی است که به شما قدرت عمل کردن میدهد.
این بیشتر خواستن است که انسانها را هل میدهد تا به دنبال پیشرفت برود.
تکنولوژی جدید را به وجود بیاورد و به سطح بالاتری برسد.
ما با میل،ناراضی اما تحریک شده هستیم.
بدون میل،ما راضی اما بدون هدف هستیم.
اعمالتان نشان میدهد که چقدر چیزی را میخواهید
اگر بگویید چیزی برایتان اولویت دراد و برای آن اقدامی نکنید،پس یعنی واقعا آنرا نمیخواهید.
بعد از فداکاری پاداش است.پاسخ(فدا کردن انرژی) همیشه منجر به پاداش میشود(مجموعه ی منابع)
عنوان بهترین دونده تنها بعد از اینکه به سختی دویدهاید نصیبتان میشود.
پاداش تنها بعد از اینکه انرژی ای صرف شده بدست میآید.