ارتباط با کودک درون
ارتباط با کودک درون درون هر فرد بالغ،کودکی فریاد میزند:بگذتر نمایان شوم.
این کودک که درون انسان زندگی میکند کیست؟
چرا در درون انسان به تله افتاده است و چه چیز را میتواند پیش کش کند؟
چگونه میتوان این کودک ر آزاد و رها کرد؟
مفهوم کودک ئرون،مضمون تازه ای نیست.عملا در اساطیر باستان و قصه های پریان ریشه دارد.
همه ادیان حکایات درباره کودکی دارند که ناجی یا ره نمای انسان شده است.
این کودک معمولا یتیم و طرد شده است یا زندگیش در معرض خطر و تهدید قرار دارد.
موسی را میان کاه گاو هایافتند. عیسی در محقرترین صحنه به دنیا آمد چ
زیرا در قهوه خانه جایی نبود،زندگیش در معرض خطر بود زیرا هرودشاه همه نوزادان را گردن میزد.
در این قرن،کارل گوستا ویونگ-روانشناس-و جوزف کمبل-اسطوره شناس
به ما نشان دادهاند که اساطیر و افسانه ها جاذبه ای گسترده دارند.
زیرا تجربه های جهانیذجملگی انسان ها را نمایان میسازند.
مثلا همه انسانها این ویژگی مشترک را دارند که بصورت نوزادانی آسی پذیر و متکی،زندگی را آغاز میکنند.
از این رو میتوانیم با کودکان ناتوانی که در این قصه ها با سوتفاهم و بهرهبرداری روبهرو شدهاند
احساس همدلی کنیم.آیا کسی هست که در کودکی به نوعی مورد بد رفتاری جسمی یا عاطفی قرار نگرفته باشد؟
این کلام یونگ که کودم راه دگرگونی آتی شخصیت را هموار میکند و شفا و تمامیت میآورد
یادآور این پیش گویی کتاب مقدس است که و کودکی آنها را هدایت خواهد کرد.
از دهه ۱۹۶۰ کودک درون موضوع مورد علاقه روانشناسی شده است.
کودک درون،آن بخش از وجود ماست که مانند کودک احساس میکند و شاید سبب شود
به شیوه ای کودکانه یا کودک وار رفتار کنیم.
همچنین کودک بخشی حایز اهمیت از تحلیل رفتار متقابل است که در دهه ۱۹۶۰ توسط اریک برون بیان کرد
و در دهه ۱۹۷۰ به اوج محبوبیت خود رسید.
اریک تصویری از جهان درونی،متشکل از سه بخش کودک و والد و بالغ پیش روی ما مینهد.
والد آن بخش از وجود ماست که احکام و قواعد(امر و تهی ها) را وضع میکند.
کودک درون یکی از بخش های نفی شده وجودمان است که وقتی به دوران پختگی و بلوغ گام مینهادیم آنرا پشت سر گذاشتیم و رها کردیم.
از این رو اکنون مسولیم او را بازیابیم و مورد حمایت و مراقبت قرار دهیم.
ارتباط با کودک درون اما چگونه کودک درون خود را شفا بخشیم؟
نخست با یافتن و شناختن و سپس با تجربه آن.
وقتی با کودک درون خویش روبه رو میشویم،اغلب اوقات در می یابیم که نیازهایش
نیاز به محبت و امنیت و اعتماد و احترام و هدایت برآورده نشده اند.
یعنی شاید غیاب این اوضاع و شرایط اساسی،در کودک درون ما،حالت مزمن اضطراب و ترس و شرم و خشم و نومیدی ایجاد کرده باشد.
بازگشت مکرر مشکلات عاطفی و حجسمی در فرد بالغ،نشانه آن است که کودک درون میخواهد سخن بگوید.
وقتی نیازهای انسان برآورده نشوند،فرد در معرض این خطر قرار میگیرد که در برابر خودش یا دیگران رفتاری آکنده از سواستفاده در پیش گیرد و عملا در همه جنبه های زندگیش مشکلاتی ایجاد کند.
واقعیت شناخته شده دیگر این است که خشونت در خانواده نیز سلسه ای از واکنش ها را به وجود میآورد.
زیرا کودکانی که در چنین خانواده هایی زندگی میکنند معمولا وقتی بزرگ میشوند
با فرزندان خود به همین شیوه خشونت آمیز رفتار میکنند.آنگاه این تسلسل به همین ترتیب ادامه پیدا میکند.
ارتباط با کودک درون به یاد آورید که فقط خودتان میتوانید دیگر بار پدر و مادر کودک درون خویش باشید.
و هیچ کس دیگر نمیبتواند مراقبت از او را به عهده گیرد.
فقط خودتان مسوول نیازهای کودک درونتان و برآوره ساختن آنها هستید.
پس اگر در همه ی جایگاه های نادرست،مهر و محبت را جسته اید۰مثلا خواسته اید به جای خودتان
فردی دیگر از کودک درونتان مراقبت کند-این مطلب کمکتان میکند.
ضمنا به شما یاری میکند تا از نجات دادن کودک درون وانهاده و سو استفاده شده باز ایستید
زیرا هر فرد مسوول مراقبت از کودک درون خویش است.
ملاقات با کودک درون
وقتی منحصرا در عالم اندیشه ها و طرح ها و برنامه ها و مسولیت های بزرگسالان به سر میبریم
رابطه خود را با جسممان قطع میکنیم
این را اغلب در سر زیستن میخوانند که معادل جدا ماندن از خویش و یکی از راه های طرد کودک درون است.
پس شروع کنید به توجه ویژه و روزانه به کودک درونی که در جسمتان زندگی میکند.
یکی از راه های آگاهی از جسمانی بودن کودک درون،مشاهده بچه ها در جهان بیرون است.
به حرکت هایشان توجه کنید تا ببینید چگونه با تمام جسم خود،با دنیای پیرامونشان ارتباط متقابل دارند.
یکی دیگر از جایگاه های کودک درون،عواطف ماست.
وقتی احساسی داریم،بدین معناست که کودک درونمان دارد بطور محرمانه و نهایی با ما سخن میگوید.
جایگاهی دیگر که محل ملاقات با کودک درون است،لحظه های خودانگیختگی و ماجراجویی است.
کودک درون،زندگیش را به بازی مدیون است،دوست دارد کشف کند و بیافریند و راه های تازه بیازماید.
معصومیت و فقدان باورهای دیرینه یا مفاهیم ریشه گرفته،به او اجازه میدهد
رها در لحظه،هر لحظه و هر روز را به سیمای اکتشافی ن. به سر ببرد.
کودک درون در عالم غنی خیال ها-تخیل ها زندگی میکند.
در آنجا که خلاقیت ریشه دارد.کودک درونمان شراره خلاقی را زنده نگاه میدارد که زندگی بی آن تیره و تکراری و ملال آور میشود.
زیرا کودکان ملال آور و خسته کننده نیستند.
گفت و گو با کودک درون
لوازم مورد نیاز:مداد رنگی یا مداد شمعی،کاغذ و تصویر کودک درون که در تمرین قبلی کشیدهاید.
۱- به تصویر کودک درونتان بنگرید و با استفاده از هر دو دست خود گفت و گویی را بنویسید.
در نقش بالغ،با دستی که بر آن تسلط دارید مینویسید(با دستی که بطور عادی با آن مینویسید)
کودک درونتان با دست دیگر مینویسد(با دستی که بر آن تسلط ندارید)
گفت و گو را اینگونه آغاز میکنید که به کودک درون میگویید میخواهید او را بشناسید،تا بهتر از او مراقبت کنید.
نامش را بپرسید،یا هر چیزی را که خودش میخواهد با شما در میان بگذارد:
چسن و سالش،احساس هایش،آنچه را که دوست دارد و آنچه را که دوست ندارد
و آنچه را که از شما میخواهد و از شما متوقع است.
۲-از کودک درونتان بخواهید تصویر آنچه را در این زمان،بیش از هر چیز دیگر از شما میخواهد،بکشد.
۳-گفت و گوی خود را با این سوال از کودک درونتان،که آیا مطلب دیگری هست که بخواهد با شما در میان نهد،خاتمه دهید.
ارتباط با کودک درون کودک آینه تمام نمای انسان طبیعی است.
انسان طبیعی انسانی است که دست نخورده و تحریف نشده است.
انسانی که از ذوق طبیعی،کنش طبیعی و رفتار طبیعی برخوردار است.
او از هر گونه نقش بازی و نقاب آرایی آزاد است.انسان طبیعی به مراتب به گوهر انسانیت نزدیکتر است.
زیرا در این ایام انسانیت انسان به زیباترین شکل و طبیعی ترین وضع قابل مشاهده است.
به تعبیر ((ژان ژاک روسو)) انسان طبیعی برای خود همه چیز دارد،واحد عددی و کل است که
فقط به خودش یا مشابهش بستگی دارد و ارزش آنرا باید در نسبتش با کل که همان توده اجتماعی است جستجو نمود.
جان لاک در این باره میگوید:انسانیت انسان در وضع طبیعی هیچ کم و کاستی ندارد.
در این وضع عقل انسان کامل است و قانون اخلاق طبیعی را کشف کرده است.
در واقع آنچه چهره واقعی طبیعت را از نظر انسان میپوشاند و انسان طبیعی را در هاله ای از پیچیدگی و تکلف قرار میدهد
خطاها و انحراف هایی است که بعلت خروج انسان از طبیعت نخستین خویش پدید آمده است.