از کارکردن برای رویاها خسته نشو
از کارکردن برای رویاها خسته نشو رویاهیایتان راه به جایی نمی برند،مگر اینکه خودتان دست بکار شوید.
کاخ های خود را در آسمان بنا کردن کار اشتباهی نیست فقط باید دست بکار شد و پایه های آنرا در زمین محکم ساخت.
منتظر پاداش نباشید
در سال ۱۹۴۷ لستر وندرمن کاملا غیر منصفانه از کار تبلیغلتی اش در نیورک اخراج شد.
اما مرد جوان احساس کرد هنوز خیلی چیزها وجود دارد که باید از ریس خود مکس ساکیم یاد بگیرد.
بنابراین صبح روز بعد،سر کارش برگشت و مانند روزهای قبل شروع بکار کرد.
وندرمن بدون اینکه پولی دریافت کند،به کار ارباب رجوع رسیدگی میکرد،با همکارانش مشورت کرده
و حتی در جلسات شرکت داشت.
ساکیم برای یک ماه کاری به کارش نداشت،اما پس از مدتی نظرش کاملا نسبت به او تغییر کرد
و در حالی که دست او را میفشرد به او گفت((بسیار خوب،شما برنده شدید.من هرگز مردی را ندیده بودم
که بیشتر ا پول به کارش اهمیت بدهد))
پشتکار ونرمن و عشق او به کارش بی نتیجه نبود.او در زمان خودش یکی از موفق ترین افراد در زمینه تبلیغات شد
و بعنوان پدر بازاریابی میتقیم به دنیا معرفی شد.
او با اضافه کردن پیوست به روزنامه ها و انتشار کارت های عضویت و اشتراک مجله ها اعتبا زیادی برای خود بدست آورد.
تا زحمت نکشید به چیزی نمیرسید.
ما در اینجا به مساله ی تبلغات کاری نداریم.مسال این است که باید کار کنید.
برای رسیدن به رویاهایتان حاضرید چه کار کنید؟
حتی اگر در ازای آن کار هیچ پولی دریافت نکنید.
در موفقیت،نفطه ی شروع مهم است و مهم تر از آن کار مستمر است که آنرا پیش میبرد.
افکار خود را به عمل درآورید
۱-لازم نیست که هنگام شروع کاری فوق العاده باشید،اما باید شروع کنید تا فوق العاده شوید.
۲-دو حرف اول کلمه ی رویا ((رو)) است،پس حرکت کن.
۳-برخی از مردم در رویارویی باشکوه فرو میروند در حالی که دیگران از خواب بیدار شده و دست بکار میشوند
۴-بعضی افراد در مورد کارهایی که میخواهند انجام دهند فقط لاف میزنند و فردا همان کاری را میکنند که دیروز انجام دادهاند
۵-هرگز آنچه میخواهید باشید نخواهید شد،مگر آنچه را که باید ارنجام ددهید،خوب اجرا کنید.
((هر زمان که فکر کردید کاری درست است آنرا انجام دهید،زیرا زمانش همان موقع است))
((من به سرنوشتی که بدون توجه به عمل اشخاص،آنها را ایر خود میکند اعتقادی ندارم.
تنها کسانی اسیر سرنوشت هستند که دست بکاری نمیزنند))
پاول بیر بریانت مربی،تا پیان دوران مربیگری اش این نوشته را از روی کمدش برنداشت:
از کارکردن برای رویاها خسته نشو ((کاری کن که تغییری صورت بگیرد))
فقط یک گام دیگر به جلو
کمونز ویلسون همیشه پیش قدن انجام هر کاری بوده است.
از هفت سالگی شروع بکار کرد و تا کنون دست از کار نکشیده است.
او با فروش مجله،روزنام و ذرت شروع کرد.
در سال ۱۹۳۰ زمانی که فقط هفده سال سن داشت ،تصمیم گرفت برای دیگران کار کند
و با نوشتن قیمت ها روی تابلوی اعلانات برای دلالها ی کتان،هفته ای دوازده دلار بدست میآورد.
وقتی کار دفتری با حقوق هفته ای سی و پنج دلار در آن زمان باب شد،ویلسون تقاضا داد و توانست آن کار را بدست آورد.
اما آخر ماه،فقط دوازده دلار دستمزد گرفت.او تقاضای حقوق بیشتر کرد و هفته ی بعد فقط دو دلار دیگر به حقوقش اضافه شد.
وقتی اعتراض کرد که چرا حقوق او هم پایه ی دیگران نیست،به او گفتند که نمیتوانند به یک کودک هفده ساله به اندازه ی دیگران پول بدهند.
این حرف،او را تکان داد و این آخرین باری بود که تا هفتاد و پنج سالگی برای دیگران کار میکرد.
پس از آن ویلسون از راه های مختلفی توانست پول دربیاورد:کار روی ماشین های پین بال و سکه ای و توزیع
نوشابه های غیر الکلی و خلاصه هر کار دیگری.
او انقدر کار کرد که توانست با پس اندازهایش برای مادرش خانه بخرد.
در همین زمان فهمید که در ساخت و ساز پول زیادی وجود دراد.
پس وارد این کار شد و در محل ویران شده ی ساختمان پست،یک ساختمان تجاری ساخت.
ابتکار ویلسون سرمایه اش را چند برابر کرد اما تا سال ۱۹۵۱ تاثیری روی کل جهان نداشت.
این همان سالی بود که تاجر ممفیزی خانوداهاش را برای تعطیلات به واشنگتن دی سی برد.
در همان سفر او به اوضاع بسیار نابه سامان اتاق های کرایه ای هتلها در آمریکا پی برد.
البته تا دهه ۱۹۲۰ ،هتلها در سراسر کشور رونق پیدا کرده بودند.برخی از آنها برای خانواده ها مناسب بود و برخی بطور ساعتی،تختواب اجاره میدادند.
مقاله مرتبط: راه های رسیدن به آرامش ذهنی و درونی
اما مشکل اینجا بود که مسافران نمیدانستند چیزی را که میخواهند میتوانند پیدا کنند یا نه؟
برخی از هتلها بسیار کثیف تر از آن بودند که بتوان در موردشان حتس نظری داد و تمام این مکانهای کثیف به بچه دارها کرایه داده میشد و این برای مردانی مانند ویلسون با پنج فرزد،غیر قابل تحمل بود.
در ضمن کرایه ی هر اتاق شبی چهار تا شش دلار به اضافه ی دو دلار برای هر کودک بود
چیزی که صورت حساب ویلسون را سه برابر میکرد.بسیاری از افراد از این وضعیت ناراضی بودند،اما پس از مدتی فراموشش میکردند.
ولی ویلسون مرد عمل بود و تصمیمداشت کاری انجام دهد.
بنابراین به همسرش گفت پس از بازگشت به منزل،طرح هتلهای زنجیره ای خانوادگی را اجرا میکند.
((یک طرح خوب که بتوانی آنرا همین حالا اجرا کنی،بسیار بهتر از یک طرح فوقالعاده عالی است
که هفته ی بعد انجام شود))
((هر کاری از دستتان بر میآید انجام دهید.هر رویایی که در سر دارید را به عمل درآورید
زیرا نبوغ،قدرت و جادو در همین جسارت شماست))
((در روز جزا از ما نمیپرسند که چه خوانده ایم،بلکه میپرسند چه کار کرده ایم))
از کارکردن برای رویاها خسته نشو با تمام توان مقاومت کن
انسانها علی رغم وجود تمام واقعیت های پست و اجتناب پذیر زندگی،همچنان به دنبال خواسته های خود هستند.
اگر اینطور نباشد،هیچ هدف زیبایی در زندگی وجود نخواهد داشت))
یک حساب سرانگشتی برای کاری که به موفقیت میانجامد
در یک کاری موفق خواهید شد که در آن:
۹۰ درصد از زمان صرف نقاط قوت
۱۵ درصد از زمان صرف یادگیری
و ۵ درصد از زمان صرف فکر کردن به نقاط ضعف شده باشد.
اگر هنوز هم به نیروهای عظیم خود شک دارید بهتر است این رهنمودها را دنبال کنید:
۱-آرام باشید.معلوم نیست انسانها قرار است چه مقدار از شایستگی هایشان را بابت احساس ناامنی شان از دست بدهند.
اگر به نا امنی ها اجازه خود نمایی بدهید،پس از مدتی از هر تغییری گریزان خواهید شد و بدانید که بدون تغییر،رشدی در کار نخواهد بود.
۲-خودتان را بشناسید.اگر نقاط قوت و ضعفتان را نشناسید،هرگز نمیتوانید جایگاه مناسب خود را پیدا کنید.
زمانی را صرف شناختن و یافتن استعدادهایتان کنید.
از دیگران بخواهید که در این مورد به شما کمک کنندوبا این کار به نقاط مبهم و کور شخصیت خود پی خواهید برد.
۳-به راهنمایی خود اعتماد کنید.یک راهنمای خوب به شما کمک میکند از نقطه ای درست و در جهت درست حرکت کنید.
اگر به او اعتماد ندارید فورا سزراغ شخص دیگری بروید یا به گروه دیگری بپیوندید.
۴-افق وسیع تری را ببینید.جایگاه شما در هر گروهی،تنها این حس را به شما اقا میکند که در متن یک هدف متعالی قرار گرفته اید.
اگر تنها انگیزه ی شما برای پیدا کردن جایگاه مناسبتان رسیدن به منافع شخصی است،این انگیزه های بی مقدار مانع از دستیبی شما به دیگر خواسته هایتان خواهد شد.
۵-از تجارب خودتان درس بگیرید.هر آنچه درست به نظر میرسد را یک بار امتحان کنید و از شکستها و موفقیت هایتان درس بگیرید تا جایگاه واقعیتان را بشناسید.
حال که فهمیدید برای چه کاری ساخته شده اید،قلب شما بشارت خواهد داد که:اینجا فقط به تو تعلق دارد.
((از این شاخه به آن شاخه پریدن و هر کاری انجام دادن عین بیکاری است))
((هر گز اجازه ندهید چیزهای بی اهمیت،مسایل مهم زندگیتان را نابود کند))
((همیشه اولین چیزها در الویت هستند و آخرین چیزها دیگر اهمیتی ندارند))
((فاجعه زندگی هر کس،محدود بودن به یک استعداد نیست،بلکه شکست خوردن در استفاده از همان یک استعداد است))