چگونه ذهن خود را تربیت کنیم؟
چگونه ذهن خود را تربیت کنیم؟ انسانی که توانایی تسخیر ذهن خودش را دارد،میتواند به هر چیز دیگری که انصافا مستحق آن است،مالکیت یابد.
ما در حال حاضر روش هایی را معرفی میکنیم که فرد با آنها بر ذهن خود مسلط میشود.
بحث را با نقل قولی شروع کردیم که حقیقت گفته اش را با موفقیت های شگفت انگیزش ثابت کرد.
کسانی که او را به خوبی می شناسند و با او از نزدیک کارکردهاند
میگویند که ویژگی برجسته شخصیت او در این واقعیت است که از سنین جوانی بر ذهن خود مسلط بوده
و هرگز ذره ای از حق خود برای اندیشیدن به افکارش دست نکشید.
چه موفقیت و موهبتی خواهد بود.اگر هر کس حقیقتا بتواند بگوید:((من سکان دار سرنوشت خود هستم.من فرمانده روحم هستم.))
احتمالا آفریدگار خواسته که چنین باشد.اگر چیزی غیر از این خواسته بود.انسان تنها محدود به حق کنترل فقط یک قدرت نمیبود،قدرت افکار خودش.
چگونه ذهن خود را تربیت کنیم؟ ما همه مسیر زندگی را در جستجوی آزادی جسم و ذهن به سر میبریم
با این وجود بیشتر افراد هرگز آنرا نمییابند؟چرا؟
خداوند ابزاری برای دسترسی انسان به آزادی فراهم کرده و به همه توانایی دستیابی به آنرا بخشیده است
و همچنین با انگیزه های اجباری او را تشویق به کسب آزادی کرده است.
پس چرا انسانها در سراسر زندگی در زندانی که خود ساخته اند،محبوس هستند،وقتی که کلید در به آسانی در دسترسشان است.
زندان فقر،زندا ناخوشی،زندان ترس و زندان نادانی.
میل به آزادی جسم و ذهن،میلی فراگیر در میان همه مردم است
اما افراد معدودی به آن دست می یابند،زیرا کسانی که به دنبال آن هستند
همه جا را میگردند به جز همان تنها منبعی که از آن میآیند،در ذهن های خودشان.
میل به ثروت نیز میلی عالمگیر است،اما بیشتر افراد هرگز به سمت ثروت واقعی زندگی نمیروند
زیرا نمیدانند که همه ثروت ها از ذهن خودشان شروع میشود.
انسانها همه زندگیشان را به دنبال قدرت و شهرت میگردند و به هیچ کدام دست نمی یابند
زیرا نمیدانند که منبع واقعی هر دو در ذهن های خودشان است.
ساز و کار ذهن،سیستم عمیقیاز قدرت سازمان یافته است که فقط یا یک وسیله آسکار میشود،وآن خویشتنداری است.
ذهنی که بطور صحیح منضیط است و بسوی اهدا معینی هدایت میشود،یک قدرت قوی است که واقعیتی به نام شکست واقعی را نمیشناسد.
این قدرت،شکست را سامان میدهد تا به پیروزی تبدیل کند.
از موانع لغزنده با گام های سنگی عبور میکند،واگن آن را به ستاره میبندد و از نیروهای عالم برای به چنگ اوردن هر خواسته ای استغاده میکند.
فردی که از طریق خویشتنداری به خودش مسلط میشود،دیگران هرگز او را تسخیر نخواهند کرد.
وخویشتنداری یک پیش فرض مهم برای کسب همه صروت ها از قبیل آزادی جسم و ذهن،قدرت و شهرت
و همه امور مادی است که فرد آنها را ثروت مینامد.
تنها وسیله ای است که شخص میتواند ذهنش را بر عینیت هدف اصلی معین متمرکز کند تا اینکه قانون نیزوی کیهانی عادت بر الگوی آن عادت غلبه کرده و به معادل های مادی تبدیل کند.
قدرتی است که همه عادات فکری با آن الگو میپذیرند و تقویت میشوند تا زمانی که قانون کیهانی عادت،بر آنها غلبه کند و تا نقطه اوج منطقی اجرایشان کند.
وسیله ای است که فرد با آن،کنترل تمام و کمال بر ذهنش اعمال میکند و بسوی هدف مطلوب راهنمایی میشود.
امری است که در همه رهبری ها لازم اجراست و قدرتی است که شخص از راه آن وجدانش را بجای یک دسیسه چی،همکار و راهنما قرار میدهد.
پلیسی است که ذهن را با تسلط بر همه ترس ها برای بروز ایمان،پاکیزه میکند.
مقاله مرتبط : انظباط شخصی
این قدرت،ذهن را برای بروز تخیل دیدگاه خلاق،صاف میکند و تردید و دودلی را میزداید.
به شخص کمک میکند تا ((آگاهی رونق)) را ایجاد و حفظ کند که برای انباشتن ثروت های مادی ضروری است
و((آگاهی سلامت)) برای حفظ سلامت جسمانی لازم است.
همچنین کاملا از طریق سیستم کارایی ذهن،عمل میکند،پس بیایید این سیستم را بررسی کنیم بطوری که شاید عامل هایی را که از آن تشکیل یافته را درک کنیم.
چگونه ذهن خود را تربیت کنیم؟ ۱۰ عامل سازوکار فکر
ذهن از طریق ده عامل کار میکند که بعضی از آنها بطور خودکار عمل میکنند در حالی که دیگران باید از راه تلاش داوطلبانه هدایت شوند
خویشتنداری تنها وسیله این مسیر است.این ده عامل عبارتند از:
عقل مطلق
عقل مطلق سرچشمه همه قدرت های فکری است که خودکار عمل میکند،اما ممکن است سازمان یافته و از طریق هدف بسوی اهداف معین هدایت شود.
به یاد داشته باشید این امتیاز کنترل و رهبری فکر،تنها حق امتیاز ویژه ای است که به فرد،کنترل کامل بخشیده است.
او ممکن است از آن برای ساختن یا نابود کردن استفاده کند و میتواند از راه قطعیت هدف به آن جهت بدهد یا بر حسب انتخابش از چنین ککاری صرف نظر کند.
ذهن هوشیار
ذهن فرد با کمک دو قسمت کار میکند:یکی به بخش خودآگاه ذهن معروف است و دیگری به ناخودآگاه ذهن.
قوه ذهنی نیروی اراده
قدرت اراده،ریس همه بخش های ذهن است.
این بخش،قدرت اصلاح،تغییر و توازن همه عادت های فکری را داراست و تصمیماتش نهایی و قطعی هستند که جز با خودش نسخ نمیشوند.
قوه ذهنی عقل
این مورد((قاضی ریاست)) بخش خودآگاه ذهن است که برای همه اندیشه ها،برنامه ها و تمایلات،حکم صادر میکند و اگر با خویشتنداری هدایت شود چنین عمل خواهد کرد.
قوه ذهنی احساسات
این قوه منبع بیشتر اعمال ذهن است.جایگاه بیشتر افکاری که بخش خودآگاه ذهن منتشر میکند.
تفکر صحیح بدون تسلط کامل بر احساسات ممکن نیست.تفکر دقیق بدون تسلط کامل بر احساسات ،غیر ممکن به نظر میآید.
قوه تخیل
این قوه کارگاهی است که همه امیال،اندیشه ها،برنامه ها و اهداف در آن ساخته شده و شکل میگیرند
به ضمیمه ابزار دستیابی به آنها.
تخیل با استفاده ی سازمان یافته خویشتنداری،میتواند تا جایگاه دیدگاه خلاق رشد کند.
اما اگر قوه تخیل را مثل احساسات بوسیله انظباط،کنترل و هدایت نکنیم،گول زننده و غیر قابل اعتماد میشود.
بیشتر اوقات قدرت تفکر در فعالیت های بی کاربرد،غیر عملی و مخرب بدون کنترل از هم میپاشد
که در اینجا نیازی نیست به جزییات آن پرداخته شود.
تخیل کنترل نشده،چیزی است که افکار پوچ و باطل را میسازد.
قوه وجدان
وجدان راهنمای اخلاقی ذهن است و هدف اصلی آن،تعدیل اهداف و نیات فرد است.
بطوری که با قوانین اخلاقی طبیعت و نوع بشر هماهن باشد.
حس ششم
این حس،ایستگاه رادیویی ذهن است که شخص بطور خودکار از طریق آنها ارتعاشات فکر را میفرستند و دریافت میکند.
واسطه ای که از راه آن آن همه تکانه های فکری بنام ((ظن)) دریافت میشوند.
حافظه
حافظه قفسه ذخیره مغز است.جایی که همه تکانه های فکری و تجربیات احساساتی ذخیره میشوند و از راه حواس پنجگانه به ذهن میرسند و ممکن است اطاقک ذخیره همه تکانه های فکری باشد
حواس پنج گانه
بازوان فیزیکی مغز هستند که با کمک آنها با جهان خارج در تماس است و اطلاعات ناشی از آن را کسب میکند.
این حواس قابل اعتماد نیستند،پس نیاز به خوشتنداری مدوام دارند.
این حواس تحت هر نوع فعالیت احساسی شدید،مغشوش و غیر قابل اعتماد میشوند.
آنها با ساده ترین نوع تردستی فریب میخورند و روزانه با تجربیات عادی زندگی اغفال میشوند.
این حواس تحت احساس ترس،شبح های غول پیکری ایجاد میکنند که به غیر از قوه تخیل،وجود خارجی ندارند
و وقتی ترس غالب میشود،همه واقعیت های زندگی،اغراق شده و از حالت طبعی خارج میشوند.