تعیین هدف چیست
تعیین هدف چیست: دانستن این امر بسیار تاثیرگزار خواهد بود که همه رهبران بزرگ دنیا در تمام مسیر زندگی و در تمام ادوار تاریخ با بکارگیری توانایی هایی که در پس یک هدف مشخص و عمده داشتند به جایگاه مدیریت خود رسیده اند.
در نظر گرفتن این موضوع هم کمتر از آن تاثیر گزار نیست که بدانیم تمام کسانی که بعنان افراد ناموفق طبقه بندی میشوند،چنین هدفی برای خویش ندارند و مانند یک کشتی بدون سکان به دور خود چرخیده و همیشه با دست خالی به جایگاه اول خویش باز میگردند.
برخی از این افراد ناموفق در ابتدا هدف مهمی دارند،اما زمانی که با شکست و یا مخالفت شدید مواجه میشوند هدف خویش را رها میکنند.
آنها تسلیم میشوند و می ایستند و نمیدانند که موفقیت،فلسفه ای دارد که همچون قوانین ریاضی قابل اطمینان و مشخص است.
آنها هرگز گمان نمیکنند که شکست موقتی،فقط زمینه امتحانی است که اگر آنرا بعنوان پایان کار نپذیریم،میتواند موهبتی پنهان در پی داشته باشد.
این یکی از فجایع عظیم بشریت است که از هر صد نفر،نود و هشت نفر از افراد در تمام مسیر زندگی دیدگاهی دارند که حتی به مشخص بودن یک هدف عمده حتی نزدیک هم نیست.
یکی از عجیب ترین حقایق در مورد افرادی که بسوی هدفی مشخص پیش میروند،آمادگی است که به واسطه آن،دنیا خود را به کناری میکشد تا آن افراد بتوانند عبور کنند و حتی به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک میکند.
مشخص بودن هدف و عادت پیمودن مسافت بیشتر،نیرویی را ایجاد میکند که حتی قوه خیال تخیلی ترین افراد را هم دچار تزلزل میکند.
اگر چه اینها تنها دو مورد از هفده اصل موفقیت فردی هستند.
این دو اصل در اینجا،تنها برای یک هدف ترکیب شده اند.
برای اینکه نشان دهند که اصول این فلسفه چگونه مانند حلقه های یک زنجیر به یکدیگر متصل هستند و اینکهدچگونه این ترکیب اصول،منجر به افزایش قدرت شگفت انگیزی میشود که با بکار بردن تنها یکی ار این اصول،قاب دستبابی نیست.
قدرت مشخص بودن هدف
اکنون به بررسی قدرتی که یک هدف مشخص دارد و اصول روانشناسی که منشا آن قدرت است میپردازیم.
قضیه اول:
نقطه آغاز موفقیت فردی،پذیرش هدف و برنامه ای مشخص برای دست یابی آن است.
قضیه دوم:
تمام موفقیت ها ،نتیجه گیری انگیزه و یا مجموعه ای از انگیزه هاست و نه انگیزه اساسی وجود دارد که تمام اعمال اختیاری انسان را کنترل کند
قضیه سوم:
هر ایدهی غالب،برنامه و یا هدفی که از طریق تکرار افکار،احساسی شدن و یا اشتیاقی شدشد برای تحقق در ذهن وجود دارد
از طریق ضمیر ناخودآگاه ذهن جذب شده و بر اساس آن عمل میشود و با استفاده از هر وسیلهه ای طبیعی که در دسترس باشدآآنرا به اوج منطقی اش میرساند.
قضیه چهارم:
هر خواستهه،برنامه یا هدف قالبیکه در ذهن آگاه وجود دارد و تحقق آن با ایمان خالص تقویت شود و هیچ مدرک شناخته شده ای یافت نمیشود که ثابت کند تا کنون چنین نوع اشتیاقی به واقعیت مبدا نشده باشد.
قضیه پنجم:قدرت تفکر تنها چیزی است که هر فردی بر آن تسلط کامل و مطلق دارد
حقیقت حیرت آوری که اشاره بر رابطه نزدیک بین ذهن انسان و ذهن جامع مطلق دارد که ایمان،نقطه اتصال آن دو به یکدیگر است.
قضیه ششم:
بخش ناخودآگاه ذهن،راهی به سوی عقل مطلق است و دقیقا نسبت به میزان کیفیت ایمان فرد به نیازهای او پاسخ میدهد.
ذهن آگاه به گونه ای میتواند به ایمان و دستورالعمل های موجود دست یابد که گویی یک شخص بوده و یا به خودی خود موجودی کامل است.
قضیه هفتم:
هدف مشخصی که با ایمان تقویت شود نوعی معرفت محسوب میشود
معرفت هم در عمل،نتایج مثبتی را به بار می آورد.
تعیین هدف چیست : فواید عمده داشتن هدفی مشخص
مشخص بودن هدف،باعث شکل گیری خود اتکایی،ابتکار فردی،قوه خیال،اشتیاق،خویشتن داری و تمرکز بر تلاش ها میشود
و تمام این امور به عنوان شروط لازم برای دستیابی به موفقیت مادی محسوب میشوند.
داشتن هدفی مشخص،فرد را وادار به صرفه جویی در زمان و داشتن برنامه ای برای تما تلاش های روزانه اش مینماید
بنابراین این امور منجر به رسیدن به دف اصلی او در زندگی میشوند.
فرد را نسبت به شناخت فرصت های مربوط به هدف اصلی که مد نظر اوست آگاه تر میسازد و همچنین شهامت لازم برای عمل بر اساس آن فرصت هایی که ایجاد میشوند را در فرد بر میانگیزد.
با مثبت ساختن ذهن و آزاد نمودن آن از تمام محدودیت های ترس و شک و تردید،راهی برای آزادی عمل،حالتی از ذهن که بعنوان ایمان شناخته میشود فراهم میکند.
برای فرد،هوشیاری را به همراه دارد که بدون آن کسی نمیتواند در هیچ شغلی به موفقیت پایداری برسد.
همچنین بر عادت مخرب تعلل در کارها غلبه میکند.
و در نهایت ،مستقیما منجر به شکل گیری صیانت دایمی اولین ثروت از ثروت های دوازده گانه،یعنی گرایش ذهنی مثبت میشود.
این موارد خصوصیات عمده ی مشخص بودن هدف محصوب میشود.
هر چند خصوصیات و کاربردهای زیاد دیگری هم دارد و با هر یک از آن دوازده ثروت رابطه مستقیمی دارد
زیرا آنها تنها با یگانگی هدف قابل دستبابی هستند.
اصل مشخص بودن هدف را با دوازده ثروت مقایسه کنید،هر کدام را در یک زمان،سپس ببینید که چگونه برای رسیدن به هریک از آن ثروت ها به آن نیاز دارید.
سپس فهرستی از افراد بسیار موفقی که در کشور وجود دارد تهیه نمایید و مشاهده کنید که چگونه هر یک از آنها بر برخی اهداف مهم بعنوان موضوع تلاش هایشان تاکید نموده اند.
توماس ادیسون تمام تلاش هایش را به اختراعات غلمی اختصاص داد.
اندرو کارنگی،متخصص تولید و فروش آهن آلات بود.
وولورث،توجه خود را بر تاسیس فروشگاه های خرده فروشی متمرکز نمود
تخصص فیلیپ آرمور هم بسته بندی و توزیع گوشت بود.
جیمز هیل،متمرکز بر ساخت و ساز و اداره یک سیستم عظیم راه آهن بین قاره ای بود.
الکساندر گراهام بل،متخصص در تحقیقات علمی در رابطه با اختراع تلفن امروزی بود.
مارشال فیلد،بزرگترین فروشگاه های عمده فروشی دنیا را راه اندازی کرد.
مقاله مرتبط: تربیت ذهن
تعیین هدف چیست : چگونه به هدفی مشخص و عمده دست یابیم
مراحل شکل گیری یک هدف مشخص،عمده،آسان و در عین حال حایز اهمیت هستند عبارتند از:
شرح کامل،واضح و مشخصی از هدف اصلی زندگی خود را بنویسید و امضا کنید و بخاطر بسپارید.
سپس آنرا بطور شفاهی دست کم روزی یکبار،در صورت امکان بیشتر تکرار کنید.
بارها آنرا تکرار کنید و تمام ایمان خود به عقل مطلق را در هدف خود قرار دهید.
برنامه واضح و مشخصی را بنویسید که از طریق آن قصد دارید دستیابی به موضوع هدف مشخص و عمده خود را آغاز کنید.
در این برنامه بیشترین زمانی که میتوانید صرف دستیابی هدف خود نمایید را ذکر کنید و دقیقا شرح دهید
که در ازای تحقق هدف خود،مایلید چه چیزی را بدهید.
بخاطر داشته باشید این واقعیت ندارد که بتوان رایگان به چیزی دست یافت و اینکه هر چیزی بهایی دارد دکه به نوعی قبل از رسیدن به آن باید پرداخت نمود.
برنامه خود ر به اندازه کافی انعطاف پذیر سازید تا امکان تغییر آن در صورت لزوم وجود داشته باشد.
بخاطر داشته باشید که عقل مطلق بر تماام ذرات ماده و همه موجودات زنده و غیز زنده کنترل دارد
و میتواند برنامه ای را بر شما عرضه دارد که برتر از هر برنامه ای باشد که خودتان ایجاد میکنید.
بنابراین برای شناخت و پذیرش برنامه برتری که ممکن است به ذهن شما ارایه شود،همیشه آماده باشید.