تبدیل افکار منفی به مثبت
تبدیل افکار منفی به مثبت یکی از فرزندان ترس،اضطراب است.
اگر شما ترس را بکشید،اضطراب هم خواهد مرد،چون در آن صورت دیگر تغذیه نمیشود.
البته این یک نصیحت بسیار قدیمی است،ولی همیشه ارزش تکرار را دارد،چون درسی است که ما به آن نیاز بسیاری داریم.
برخی افراد،فکر میکنند که اگر ما ترس و اضطراب را بکشیم،هرگز قادر نخواهیم بود به جایی برسیم؟
این موضوع ابدا صحت ندارد و اصلا مهم نیست که چه کسی آنرا بیان میکند.
اضطراب هیچ کمکی به فرد نمیکند که به چیزی دست یابد
بر عکس،حتی در راه رسیدن به چیزی،مانع ایجاد میکند.
مطالبات وعلاقه انگیزه هایی برای انجام کار هستند.
اگر کسی صادقانه چیزی را بخواهد،طبیعتا به شدت جذب آن میشودو به سرعت،ناخواسته به هر چیزی
که او را در راه رسیدن به آن یاری میدهد،متوسل میشود.
بعلاوه وقتی که فردی چیزی مسخواهد،ذهنش شروع میکند تا بسیاری از ایده ها را برای رسیدن به آن چیز
از حوزه ناخودآگاه به حوزه خودآگاههش بیاورد.
مطالبات و علاقه،دلیل های اصلی هستند که به موفقیت در رسیدن به چیزی منجر میشوند.
اضطراب،علاقه و یا مطالبات نیست.
این درست است که ((اگر همه چیزهای اطراف فردی برای او تحمل ناپذیر شوند
فرد دچار افسردگی میشود و یا آنقدر مضطرب میشود که سعی میکند همه چیز را آنطوری تغییر دهد که مطابق میل اوست))
ولی این افسردگی و اضطراب در حقیقت نوع دیگری از مطالبات و علاقه هستند.
در حقیقت،در اینجا این فرد چیزی متفاوت از آن چیزی است که در حال طلب کردن آن است
و هنگامی که خواستن او به اندازه کافی قوی شد،شروع به تلاش میکندو تغییرات را برای خودش به وجود میآورد.
ولی در اینجا آن اضطراب و افسردگی هیچ نقشی در تصمیمات فرد و دادن انگیزه به فرد ندارد.
بنابراین ،این اضطراب نیست که فرد را وادار میکند تا شرایطش را تغییر دهد.
تنها کاری که اضطراب و افسردگی میکند این است که روحیه فرد را تضعیف میکنند.
اگر شرایط اطراف فرد برایش تحمل ناپذیر شود،این مطالبات اوست که قوی تر میشوند و نه اضطراب.
و در نهایت زمانی که دیگر واقعا نتواند شرایط را تحمل کند،میگوید:
((من دیگر این شرایط را تحمل نمیکنم و همه چیز را تغییر میدهم))
و سپس این مطالبات او هستند که وارد عمل میشوند و باعث میشوند تا فرد بخواهد چیزی را تغییر دهد.
و در نهایت فرد میتواند با کمک همین مطالبات و علاقه،و با بهره گیری از نیروی بیپایان اراده،اوضاع خودش را تغییر دهد.
بنابراین اضطراب هرگز چیزی به انسان نمیدهد اضطارب اصولا پدیدهای رنج آور و کشنده است.
مطالبات و آرزو کردن است که پدیده هایی امید آفرین میشوند.
فردی که تا سر حد مرگ اضطراب دارد،به هیچ نمیرسد،ولی فردی که همان اضطراب خودش
را تبدیل به میل به پیشرفت و آرزو میکند،میتواند قادر به انجام هر تغییری باشد.
بنابراین،با ایده((میتوانم و انجام خواهم داد)) خیلی از اتفاقات میافتند.
مقاله مرتبط: سه روش کاربردی در مدیریت زمان
تبدیل افکار منفی به مثبت : قبل از اینکه کاری انجام شود،ترس و اضطراب باید از ذهن بروند.
فرد باید این افکار منفی را از ذهنش بیرون برده و آنخا را با احساساتی همانند اعتماد به نفس و امید جایگزین نماید.
باید اضطرابتان را به احساس آرزو و مطالبات قوی تبدیل کنید.
در اینصورت است که شروع به کارهایی میکنید که به شما انگیزه میدهند
و همچنین افکاری از منبیع های عظیم غیر از افکار خودتان،به سمت شما سرازیر میشوند
و به شما کمک خواهند کرد که در راهتان موفق باشید.
شما اگر بخواهید مثبت فکر کنید،میتوانید امواج فکری را که متناظر با تنظیمات ذهنتان هستند،دریافت کنید
و این افکار کمک زیادی به شما میکنند.
در آن صورت است که میتوانید بگویید از قانون جذب استفادهکردهاید و این قانون به شما کمک کرده است.
تبدیل افکار منفی به مثبت : قانون جذب شوخی نیست.این قانون خرافات متافیزیکی هم نیست.
بلکه اصل بزرگ زنده و حقیقت تمام طبیعت و کاینات است و هر کسی هم میتواند این قانون را یاد بگیرد
و آنرا آزمایش و یا مشاهده کند.
برای اینکه در هر چیزی موفق شوید،باید آنرا با تمام وجود بخواهید.
میل شما به داشتن آن،باید به حدی قوی باشد که قدرت جذب آنرا پیدا کنید.
فردی که خواست های او قدرتی نداشته و انرژی ذهنی ضعیفی دارد،امواج فکری خیلی کمی را به سمت خودش جذب میکند.
ولی فردی که خواست های قوی تری دارد،نیروی قوی تری را هم جذب میکند.
شما باید به اندازه کافی و به شدت چیزی را بخواهید که بتوانید امواج فکری موجود در آن حیطه را جذب کنید.
شما باید از چیزهایی که در اطرافتان قرار دارد بیشتر بخواهید و شما باید آماده باشیبد تا قیمت خواستن انرا نیز بپردازید.
قیمت آن هم این است که سطح خواستن آن را از مقدار کم به مقدار زیادی برسانید.
برای چیزی که میخواهید،برخی اوقات ممکن است مجبور شوید راحتی،تبلی،استراحت کردن
و بسیاری از چیزهای دیگر را قربانی کنید(البته نه همیشه)
این قربانی کردن بستگی به آن چیزی دارد که طلب کرده اید.
اگر چیزی بزرگتر کیخواهید،باید قیمتی بیشتر برای آن بپردازید.
در طبیعت قانون جبران مساوی وجود دارد.بنابراین اگر واقعا چیزی را صادقانه میخواهید
باید قیمت آنرا هم بی چون وچرا پرداخت کنید،چون این قانون طبیعت است.
اگر فکر میکنید چیزی را واقعا میخواهید و میل به داشتنش دارید،به خودتان بگویید که آیا تمام کارهای لازم
را برای رسیدن به آن انجام میدهم؟اگر اینگونه نباشد،بدانید که شما تنها نقش بازی میکنید
و به خودتان دروغ میگویید که آنرا میخواهید.
در اینصورت از خود سوال کنید که آیا شما واقعا،چیزی را به همان اندازه ای که یک زندانی هوس آزادی دارد،میخواهید؟
و یا به اندازه یک فرد در حال مرگ که حیات را میخواهد؟
به کارهایی تقریبا معجزه آسایی که زندانی ها برای بدست آوردن آزادی کردهاند،نگاه کنید.
ببینید که چگونه سعی میکنند با هر روشی دیوارهای سنگی زندان را از سر راهشان بردارند و در آن نفوذ کنند.
آیا خواست شما هم به همان اندازه قوی است؟
آیا شما هم روی چیزی که میخواهید آنقدر کار میکنید که انگار برایتان اهمیت مرگ و زندگی دارد؟
اگر این گونه نیست،شما تصلا نمیدانید خواستن یعنی چه؟
ما به شما اطمینان میدهیم که اگر فردی به اندازه زندانی ای که آزادی میخواهد
و یا به اندازه فرد در حال در حال تحتضاری که زندگی میخواهد،چیزی را طلب کند،
به یقین آن قدر قدرت خواهد یافت که تمام موانع مشکلات را از سر راهش بر میدارد.
بنابراین برای رسیدن به یک چیز،خواستن،اعتماد به نفس و اراده سه کلید اساسی هستند.
این ها مانند کلیدی هستند که بسیاری از درها را باز میکنند.
ترس،خواستن را تحت تاثیر قرار میدهد و بنیان انرا خراب میکند.
شما باید از شر ترس راحت شوید.وقتی که از شر ترس خلاص شوید،همه چیز حل میشود.
اینکه چگونه با از بین بردن ترس،مشکلات از بین میروند خیلی جالب است.
اصلا مهم نیست که این مشکل شما چقدر بزرگ است،وقتی که در نهایت تصمیم میگیرید که با آن رودررو شوید
در بیشتر مواقع میتوانید ببینید که در گذشته نیز،نیازی به ترس نبوده و براحتی میتوانستید در گذشته نیز آنرا شکست دهید.
در آن زمان است که تعجب میکنید که چرا از یک چنین مشکلی میترسیده اید؟
باور کنید که این یک خیال صرف نیست،بلکه قانون حقیقی است که خیلی از ما هنوز آنرا درک نکرده ایم.
از هر ده موردنگرانی،نه تای آن مربوط به چیزهایی است که هرگز اتفاق نمیافتد
و دهمین مورد هم درباره اتفاقاتی است که اصلا مهم نیستند یا اهمیت کمی دارند
بنابراین چه سودی دارد که مقدار زیادی از انرژی ذهنی تان را صرف نگرانی برای مشکلات نامعلوم آینده کنید؟
ذهن شما در یک زمان،تنها به یک چیز میتواند فکر کند و اگر شما بر چیزی مثبت تمرکز کنید،چیزهای دیگر محو میشوند؟
روش های بهتر از جنگیدن برای فایق آمدن بر افکار آزار دهنده وجود دارد.
باید یاد بگیرید که بر افکاری تمرکز کنید که ماهیتی متضاد دارند و به این روش،براحتی موضوع را حل کرده اید.