آموزش تصویرسازی ذهنی آنتونی رابینز
آموزش تصویرسازی ذهنی آنتونی رابینز با استفاده از بازسازی چهارچوبهای ذهنی:
((زندگی،پدیده ای ایستا ،نیست.تنها دو گروه نمی توانند افکار خود را عوض کنند:دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان))
اورت دیرکسن
صدای پایی را در نظر بگیرید. اگر از شما بپرسم ((معنی صدای پا چیست؟))
ممکن است جواب دهید ((از نظر من هیچ معنایی ندارد))
میخواهیم در این باره کمی فکر کنیم.هنگامی که از خیابان شلوغی می گذریم،صدای پا زیاد است که آنها را نمیشنویم.
البته در چنین حالتی ،این صداها هیچ معنی خاصی ندارند.
اما اگر آخر شب،تنها در خانه خود نشسته باشید و از طبقه پایین صدای پایی را بشنوید
و بعد از چند لحظه متوجه شوید که آن صدا نزدیک می شود،آیا باز هم هیچ معنایی ندارد؟؟؟؟
این صدای پا می تواند بسته به تجربیات قبلی شما در مورد صدای پا ،معانی گوناگونی داشته باشد.
تجربیات قبلی شما زمینه ای فراهم می کنند که شما با شنیدن صدای پا ،آرامش پیدا کنید و یا بر عکس وحشت زده شوید.
بر اساس این تجربیات ممکن است متوجه شوید که این صدای پای همسر شما است که به خانه برگشته است.
کسی که قبلا خانه اش را دزد زده است مممکن است آنرا صدای پای دزد معنی کند.
لذا معنی هر تجربه،بستگی به چهارچوبی دارد که در اثر تجربیات قبلی در ذهن،تشکیل شده است.
این چهار چوب را ((چهار چوب مرجع)) می نامیم.اگر این چهار چوب تغییر کند معنی آن تجربه عوض می شود.
آموزش تصویرسازی ذهنی آنتونی رابینز میگوید یکی از بهترین راهها برای ایجاد تغییرات فردی آن است که هر تجربه را در قالب بهترین چهارچوب ها(تصویر سازی ذهنی ) قرار دهیم.
این کار را ((بازسازی چهارچوبهای ذهنی )) می نامیم.
در دنیا هیچ چیز بخودی خود دارای معنی نیست ،بلکه احساسات رفتارها و واکنش های ما نسبت به هر چیز ،
بستگی به نحوه ی ادراک و تصور ما از آن چیز دارد.هر علامت حسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی درک میشود و معنی پیدا می کند.
بدبختی ،نوعی نقطه نظر است. کسی که کارش فروش قرص آسپیرین است ،از سردرد شما احساس رضایت می کند.
انسانها عادت دارند به هر تجربه معنی خاصی بدهند.
در بسیاری از اوقات،اگر این چهارچوب های عادتی را کنار بگذاریم ،متوجه شیوه های تازه تری برای زندگی خود میشویم.
باید به این نکته توجه داشته باشید که ادراکات و تصورات ،اموری ایجادی هستند.
یعنی اگر چیزی را نامطلوب و زیان بخش می دانیم
در اثر پیامی که به مغز خود داده ایم و مغز بر آن اساس روحیاتی در ما ایجاد می کند که آنرا واقعی می انگاریم
اگر چهار چوب های ذهنی خود را عوض کنیم و از زاویه دیگری به موضوع نگاه کیم
می توانیم عکس العمل دیگری نسبت به موضوع داشته باشیم
توجه داشته باشید که ما دنیا را آنچنان که هست نمیبینیم ،
زبرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیر است.
حالات ما ،چهارچوبهای مرجع و ((نقشه)) هایی که از جهان در ذهن داریم ،دنیای ما را می سازند.
برای اینکه نطرات و عقاید منفی خود را به مثیت مبدل سازیم ساده ترین راه تغییر چهار چوب مرجع است.
برای تغییر چهارچوبهای مرجع دو راه عمده وجود دارد.
مقاله مرتبط: چگونه به رویاهایمان برسیم؟
از هر دو طریق می توان تصورات درونی را تغییر داد،درد و رنج را برطرف کرد و روحیه ای پر نشاط و قوی تر خود ایجاد نمود.
یکی تغییر زمینه و دیگری تغییر محتوی
تغییر زمینه این است که نشان دهیم هر اتفاق یا تجربه ناخوشایند،نامطلوب و ناراحت کننده ،
می تواند عملا در زمینه دیگر نتایج بسیار مفیدی داشته باشد.
بعنوان مثال اختراعات بزرگ نیز ناشی از وجود گرفتاریها و دشواریهاست.
زمانی نفت عنصر نامطلوبی تلقی می شد،زیرا زمین های کشاورزی را چرب و غیر قابل استفاده می کرد،
ولی امروزه میدانیم که این ماده چه ارزشی دارد.
تغییر محتوی عبارت از این است که همان وضعیت ها را عینا در نظر بگیریم اما معنای آنها را عوض کنیم.
معروف است که که یکی از ژنرال های ارتش به سربازان خود گفت((ما عقب نشینی نمی کنیم ،بلکه در جهت دیگر مشغول به پیشروی هستیم))
بزرگترین اشتباه شما در سال گذشته چه بوده است؟
ممکن است از یادآوری آن ناراحت شوید،ولی شاید این اشتباه ،بخشی از تجربیاتی بوده است که در مجموع موفقیت آمیز بوده است.
بعلاوه فکر کنید که اثز آموزشی و یادگیری شما از آن اشتباه،از همه کارهایی که درطول آن ماه کرده اید ارزشمند تر بوده است.
(با استفاده ازآموزش تصویرسازی ذهنی آنتونی رابینز ) شما قدرت کنترل وجود خود را دارید .می توانید مغز خود را اداره کنید.
شما هستید که در زندگی به نتایج دلخواه می رسید.تغییر چهارچوب های ذهنی هم در زمینه برقراری ارتباط با خود و هم در زمینه ارتباط با دیگران دارای اهمیت است.
اهمیت آن در ارتباط با خود،معنایی است که به هر واقعه میدهیم.کسی که بتواند چهارچوب یا زمینه معینی را ایجاد کند قدرت نفوذ در دیگران را دارد.
خواه در زمینه فروش و بازاریابی باشد خواه در هر زمینه دیگری که مستلزم ترغیب یا مجاب کردن دیگران است.
بیشتر موفقیت های بزرگ ،از تبلیغات بازرگانی گرفته تا انتخابات و سیاست بر پایه تغییر چهار چوب های ذهنی ،یعنی تغییر نحوه تصور و ادراک مردم بمنظور تغییر احساس یا رفتار آنان است.
نفوذ در افراد و تشویق و ترغیب آنان چیزی جز تغییر تصویر سازی ذهنی در مغز آنان نیست
بیشتر تصویر سازی ذهنی ما را دیگران می سازند ،نه خودمان.کسی دیگر تصویر ذهنی ما را تغییر می دهد و ما نسبت به آن واکنش نشان می دهیم.
تبلیغات چیست؟؟؟؟ عملی است که شرکت های بزرگ صنعتی انجام میدهند تا تصویر سازی ذهنی مردم را عوض کنند.
نوشابه های گوناگون و سیگار های مختلف تنها بکمک تبلیغات است که مشتری پیدا می کنند ،
نه اینکه تفاوت عمده ای با یکدیگر داشته باشند.
یکی از بزرگترین اقدامات تبلیغاتی که تا کنون انجام شده توسط شرکت پپسی کولا بوده است.
کوکاکولا محبوبیت بیشتری داشت.شرکتی قدیمی تر و پیشگام تر بود که مدتها بازار را در اختیار داشت و رقابت با او کار مشکلی بود.
در واقع شرکت پپسی نمی دانست چگونه رقیب را از میدان بدر کند.
اگر میخواست بر تجربه و سابقه طولانی خود تکیه کند نتیجه نداشت و مردم باور نمی کردند.
این شرکت متوجه شد که مردم شاید چندان هم از چیزهای قدیمی خوششان نیاید.
با توجه به این برداشت،شرکت پپسی تبلیغات خود را در جهت عکس شروع کرد و از ((نسل پپسی)) سخن به میان آورد تا تصویر ذهنی تازه ای را ایجاد کند.
به این ترتیب نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل ساخت.
حرف پپسی این بود ((بی شک دیگران سلطنتشان را کرده اند.اما باید امروز را در نظر گرفت.آیا محصول دیروزی را می پسندید یا محصول امروزی؟))
این آگهی ها قدرت کوکا را به ضعف مبدل ساخت
و نشان داد که آن محصول مربوط به گذشته است و نه آینده
بدین ترتیب پپسی که تا آن زمان نسبت به کوکا،نوشابه درجه دوم محسوب می شد به عنوان نوشابه درجه یک شناخته شد.
بسیاری از ما،کار بازسازی تصویر ذهنی را ،در ارتباط با دیگران آسانتر به انجام می رسانیم تا در ارتباط با خودمان.
اگر بخواهیم اتومبیلی را به کسی بفروشیم بیشتر بر محاسن آن تکیه می کنیم و معایب را کم اهمیت جلوه گر می سازیم.
اگر تصویر ذهنی خریدار با شما متفاوت باشد،کار شما این است که نحوه تلقی او را عوض کنید.
اما فقط افراد کمی وقت خود را صرف تفکر در این باره می کنند که چگونه در هنگام ارتباط با خود تصویر ذهنی را عوض کنند
واقعه ایی برای ما اتفاق می افتد،آنرا در ذهن خود بنوعی تصویر میکنیم سپس آنرا رها می سازیم ،گویی این تصویر باید به همان صورت در ذهن بماند.
این کار همان قدر مضحک است که اتومبیل را روشن کنیم،آنرا راه بیندازیم و سپس آنرا رها کنی که هر جا خواست برود.
برای موفقیت در زندگی و قانون جذب روی عبارت مقابل کلیک کنید: موفقیت به سبک کووین ترودو